هم سلولی...



دنیا رو تو نگاه اخر با تو گفتم.......... 

نگاهی پر از درد.........

دردی از عمق وجود.........

وجودی پر از هیجان ..........

هیجانی برای اغوش تو.........

 اغوش تو قفلی در نگاه من........

نگاهم اما فقط التماس..........

التماسم فقط عشق تو.........

عشق تو اما قفل بود.........

نگاهم باز التماس.........

 التماسم در نگاه اخر.........

بگیر دستم را .......بگیر........

بگیر جانم را...........بگیر..........

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 6 خرداد 1392 / 13:44 /


در خیال با تو گریستم...........

در خیال با تو خندیدم ...........

در خیال با تو زندگی کردم............

در خیال با تو مردم..........

در خیال با تو سفر کردم..........

در خیال با تا لحظه به لحظه .......

ثانیه به ثانیه  ..........

شاد بودم........

اما در واقعیت .........

من مشتی بودم در جیب.........

که وقتی در خیابان تو را با او میدیدم..........

از حسرت ان ها را محکم فشار میدادم............

کاش همیشه در خیال بودم........

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 31 خرداد 1392 / 9:17 /


به سراغ من اگر می ایی.......

تند واهسته وارام......

چه فرقی دارد؟؟؟؟؟

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من/

چینی نیست که ترک بردارد.......

مثل اهن شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو فقط زود بیا.........

جنس تنهایی من فقط از بودن تو رنگین است........

که به دستان تو این جنس سخت....... میشود نرم ولطیف.......

پس فقط زود بیا.....

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 30 خرداد 1392 / 19:50 /


سوت پایان را بزن

باختم به اشکی که در حسرت یک نگاهم بود

سوت پایان را بزن

باختم به غروری که سر تا پایم را گرفته بود

سوت پایان را بزن

باختم به گلی که تشنه رهایش کرده بودم

سوت پایان را بزن

باختم به اشک کودکی که در کنار خیابان با حسرت نگاهم میکرد

سوت پایان را بزن

باختم به دست هایی که منتظر حرارتی از من بود

سوت پایان را بزن

باختم به چشم های منتظر یک تنها

سوت پایان را بزن

باختم به بیماری که چشمش به در بود

سوت پایان را بزن

باختم به صورتی که منتظر یک نوازش کوچک بود

سوت پایان را بزن

باختم به دنیایی که پر بود از علف های هرز

سوت پایان را بزن

چون تمام دنیایش را من خراب کردم او که دنیایش را در من میدید

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 28 خرداد 1392 / 11:0 /


من زندانی قلبت شدم.........

قلبی که پر بود از محبت......

سلول قلبت چه حرارتی داشت برای سردی تنم.......

اما ناگهان صدای زندان بان.......

هی ...... تو.........ازادی........

و صدای پای غریبه ای که وارد سلول تو میشد.......

ان زمان /زمان مرگ زندانی بود.........

کاش میشد تا اخر عمر زندانی قلب تو می بودم. 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 23 خرداد 1392 / 20:2 /


ای تنها کسم تو تنهایی.........

ای تنها اغوشم تو دل تنگی ........

ای ناز کشم تو غم ها.........

ای فریادم تو سرمای خشم گین سکوت..........

ای مهربان ترین دوستم تو بغض بی انتها ی شب..........

ای سالار عاشق همیشه مهربانم......

تو با رفتنت شکستی تمام ارزوهای زیبایم را...........

باورت نمشود اگر زبان باز کند..........

یار در اغوشت......بگوید.....

بگوید از حالش بعد از رفتنت..........

فقط بدان این را که.........

سوختمممممممممممممممممم سوختمممممممم....

میشنوی صدای زجه هایم رااااااااااااااااااااااااااا............

این حال من است .کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 27 خرداد 1392 / 15:14 /


تو اتش زدی بر افکارم.....

بر قلبم .........

بر احساسم.........

بر ترانه ها وعاشقانه هام........

اتش کشیدی بر روح رنجورم........

تو همه را به اتش کشیدی ..... خدایا

خدایا اسمانت چه رنگی است ..........

ایا اسمانت هم همین رنگ را دارد

ایا اسمانت هم رنگش اتشی است.....

زمینت را که به اتش کشیدند........

اگر به اسمانت کوچ کنم اتش نیست......

اگر اتش است بگو ....بگو چون خسته شدم.......

خسته شدم از بسکه سوزاندند مرا در زمینت.........

شاید چون جوابم را نمی دهی اسمانت را هم اتشین کرده اند.....

پس کجا کوله بار سپر را باید بست.......

شاید زیر زمینت جایی  باشد برای ارمیدن.......

بگو اگر زیر زمینت جایی برای من است........

خسته ام هم از زمینت وهم از اسمانت.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 26 خرداد 1392 / 12:44 /


خدایا از تو می پرسم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا گفتم حرف های دلم را به تو............

گفتم رازهای نهانم را هر چه بود با تو..........

نگفتم یارم باش فقط توییی تنها کسم تو زندگی........

نگفتم این بار تنهایم مگذار بین این همه کفتار؟؟؟؟؟؟

نگفتم خسته شدم از کوچ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم با از کوله بارم که پر است از بی مهری دوست..........

گفتم یا نگفتم ...........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم دلم دیگر تاب نمی اورد .پر از زخم های بی درمان شده.......

از بی مهری ها/ از ادم هایی که نیش می زنند/از دشنام ها........

خدایا دوباره بازی کردند با دلم .............

دوباره کوله بارم را پر کردند از بی وفایی هایشان........

تو بگو ؟؟؟؟؟ تو بگو؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 25 خرداد 1392 / 10:55 /


زمانی که اومدی رها شدی تو قلبم..........

گفتی دوستم داری.........

گفتی دست هات سردشده .......

تو بی کسی هات نوشتم برات ........

در حالی که سرما تمام وجودم را گرفته بود........

اما تنها حرارتی که مونده بود تو وجودم ریختم به پات.........

خوب گرمت کردم........تا نمی خوابیدی پلک نمیزدم.........

به عشق اینکه باز اسمت رو ببینم تمام کلمات از بهترین هاش رو .......

اوردم برای چشمات گفتم از قلب مهربونت .........

از همه چی گفتم برات..........

هر شب فقط از خستگی هات گفتی ومن دم نیاوردم در حالی که تا صبح باید کار میکردم.....

اره تو رها نیستس من رها هستم ......

رها تو جاده ای  بی انتها این قسمت قلبی هست که جز مهربونی ......

چیز دیگه ای رو توش راه نداده.........r.m.?????????????????????

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 24 خرداد 1392 / 1:28 /


وقتی میبینی که دوستت داره از تب تو میسوزه...........

وقتی همه ی دستاش داره از سرما یخ میزنه..........

وقتی میبینی که قلبش داره برات ثانیه ها رو میشمره........

وقتی میخوای بیماری رو شاد کنی...........

وقتی به عشق تو موند گار شده ........

تو یه بی رحمی که انتن میخوای ازش .........

تو عاشقش نیستی هنوز ........

انتن اون کسی میده که عشقش رو میخواد فریاد بزنه......

واین خلاف قانون یه مجنون خواهد بود.......

عاشق بودن یعنی اینکه حتی اگه از خونش بیرونت کرد ......

تو بری /بری وثابت کنی که.............

تو انتن نیستی براش تو عاشقشی........

وای که چه بد معنی میکنیم عشق درونمان را........

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 23 خرداد 1392 / 19:19 /


هر کی دردی داره تو سپر ثانیه هاش..........

هر کی تو خلوتش یه غمی رو دوشش سنگینی میکنه.........

درد من اما از فاصله از فاصله هاست......

سخته وقتی کسی رو دوست داری اما .........

فاصله ها بت میشن برات.........

بت میشن تا تو نتونی بگیری دستی رو که بلند شده به طرفت........

بت میشن تا تو نتونی حرارت باشی براش ..........

فاصله ها مانع میشه که اون ببینه چه طور جون میکنی براش........

خدایا قطع کن فاصله ها رو.....

بشکن بتی رو که مانعه  بین دو تا قلبه.......

دو تا قلبی که دارن از غم هم جون میدن........

قطعععععععععععععععععععععععععع کننننننننننن فاصله ها رو.m.s?

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 23 خرداد 1392 / 18:23 /


باورم کن تو این بیکسی.......

باورم کن تا دنیا یی را با چشمات نظلره کنم........

باورم کن تا نشکسته بغض تنهاییم ..........

باورم کن چون تو فقط اگاهی از رنج های درونم..........

باورم کن تا فریادم کر کند سکوت بی انتهای شب را.......

تو باور باش با تمام دردهایم که باور کردنی نیست.........

تمام دنیا را گر بدهند بی باورت هیچ ارزش ندارد........

باش اما باور باش......باور کن ............

باورم که باشی اسوده خواهم شد........

اسوده از چشم هایی که میدرند باطنم را........

اسوده از کفتارهایی که میدرند تنم را........

اسوده از گرگ هایی که میدرند زیباییم را ....

باورم کن تا اسوده بخوابم بر خاک........

باور تو گر باشد مرگم نیز ارام خواهد بود ......

باور تو را می خواهم تا زیر خاک هم با عشق تو تنهاییم را پر کنم.

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 22 خرداد 1392 / 10:57 /


گفتی میخواهی اروم بگیری رو سینم.........

گفتی میخوای سبک بشی از غم هات......

اما تو خنجر زدی زخمی کردی قلبم رو.......

باشه بخواب تا اروم بگیره درد هات.......

بخواب تا پر بشه تنهایی هات........

بخواب تا خوب لحظه هات پر بشه از شادی.......

  تو هم مثل همه یه نسیمی که برای یه مدت کوتاه موندنیه.......

اما وقتی خوب اروم شدی و خواستی بری......

یادت باشه امضا کنی دقیق زیر زخمی که نشوندی.........

امضاکن /امضا کن/بنویس اسمت رو.......

 

 

اخه دیدنیه امضا کسی که میگفت عاشقه.......

 ا ما فقط از عشقش یه زخم موند ویک امضا زیر اون.....

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 21 خرداد 1392 / 9:56 /


وقتی گلی به تو اعتماد کرده..........

وقتی اون قدر تنهاست که رو زانو های تو خوابیده....

وقتی برای دل تنگی هاش از تو امون خواسته.......

وقتی دستاش اون قدر سرده که اونا رو تو دستای تو گذاشته....

وقتی چشماش برای عشق به تو داره اشک میریزه.......

وقتی کسی با از خوابش میزنه و تا اون وقت شب با تنها میاد.....

مبادا قلبت رو شهوت بزنه..............

مبادا لحظه های قشنگش رو سیاه کنی.........

مبادا تنش رو الوده کنی........

مبادا دونش کنی فقط به خاطر اینکه عاشقت شده........

خدایا نجاتم ده از لحظه های شوم فریب .......

خدایا بگیر جانم را بگیر اگر در قلبم فکر خیانت امد......

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 21 خرداد 1392 / 9:3 /


تو بازی وقتی تو داور باهات باشه بردن هنر نمی خواد.........

 یه دونده وقتی کفش اهنی داره همیشه اول میرسه...

تو بازی عشق هر کی زبون بریزه بیشتر تو چشمه........

شناگر وقتی تو مسیر جریان اب شنا کنه راحت به مقصدمی رسه....

تو امتحان هر کی کلید سوال رو داشته باشه نمرش20 میشه....

اما برنده ی واقعی کیه.......

برنده تو هر امتحانی اونه که بر خلاف مسیر جریان اب ....

خودش رو به سختی به خط پایان میرسونه.........

اونی که تو برای رسیدن به عشق جون کنده پایدار میمونه.......

تو که با یک نگاه می گی دوستش داری .....ت

تو عاشق نیستی که  توقع از عشق دم میزنی....

تو توحس زود گذرت غرق شدی....

پس فریاد نزن /اول بزرگ شو /اون قدر که جزر ومد دریا نابودت نکنه......

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 20 خرداد 1392 / 20:51 /


من گناه کردم.خطا کردم............

قلبم سیاه است...........

زبانم دشنام میدهد.........

چشمانم نا پاک است ............

پاهام مسیر غلط را می رود.....

قلب ها را میشکنم ورنجور میسازم.....

اشک هایم بوی ریا میدهد...........

عاشقا نه هایم دروغ است..........

چترم ظاهرش زیبا اما پر از فریب است..........

وجودم را سراسر گناه دارد می بلعد..........

تمام پل های پشت سرم ویران ...........

راهی برای بازگشتم نیست.......

حالا فقط تو میتوانی نجاتم دهی.........

بگیر دست این گناهکار را......

جسمم /روحم /قلبم/همه را بگیر ....

خدایا دستم را بگیر........

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 18 خرداد 1392 / 10:50 /


باید دنیا رو التماس کنی تا...........

تا بفهمند که کی هستی...........

تا بفهمند دلیل گریه هات رو.........

تا بدانند دلیل اشک هات رو..........

هر کی به خونم اومد ندونست دلیل دل تنگی هام رو.....

به هر کی دل دادم عاشق چشام شد......

اما وقتی به قلبم میرسید فرار میکرد.........

وقتی می شنید حقیقت درونم رو تاب نمی اورد.....

برای همه مهربانی کردم اما وقتی.........

وقتی از کسی ارامش خواستم برید /نداد.......

خدایا کم اوردم/شکستم بغضم را/فریاد زدم اسمت رو........

خدایا کمکم کن اشک هایم رسوایم نکند........

خدایا کمکم کن اشک هایم زیر پای نارفیق..........

خواررررررررررررررررررررر نشووووووووووود..... 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 19 خرداد 1392 / 10:32 /


وقتی عاشق نیستی و دم میزنی که هستی.........

وقتی اون بزرگ نیستی که درک کنی حس عاشقت رو........

وقتی عشقت زبونی باشه......

وقتی از دوست داشتن فقط گفتنش رو یاد گرفتی........

تو هنوز درک نکردی مفهوم عشق رو........

تو دلت تهی از حس عشقه............

تو باید عشق و بیاری تو همه ی وجودت .........

باید مثل یه مجنون بشی براش......

تو این شرایط تو باید صبر کنی..........

صبر کن تا زمانی که اماده بشی.....

اماده بشی تا زمانی که.با تمام وجود درکش کنی......

اما وقتی اماده نیستی وابرازش می کنی تو انتی حسی.

یه انتی عشقی  پس رهاش کن تا نابود نکرده حقیقت عاشق رو...

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 18 خرداد 1392 / 23:11 /


دلم شکست وقتی با صداش فریاد زد...........

دلم لرزید وقتی گفت که دوستم داره..........

دلم اشوب شد وقتی اولین بار اسسمم رو فریاد زد...........

دلم رو به تپش وا داشت وقتی تو چشام خیره شد........

انگار اون خیلی وقت بود که بغضی داشت...........

وقتی گفت دوستم داره تمام تنم از عرق خیس شد........

اره اون بود که اولین بار اشک رو تو چشام حلقه کرد.........

براش گفتم از غم هام /از حقیقت درونم...........

اما اونم انگار مسیرش با من یکی بود.........

 

تو نهایت کار خودم رو شکستم تا دلش اروم بشه..........

 گفتم دووووووووووووووستتتتتتتش داااااااااااااااارم.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 18 خرداد 1392 / 20:24 /


هر روز مینوشتم با اینکه  خیلی کار داشتم.......

هر روز می نوشتم از چشم ها.........

هر زمان ستایشم برق چشاش .....

هر دم کلمات رو جا بجا می کردم تا تو چشاش زیبا بیاد..........

من هر روز اپ چشاش بودم.........

اپ نگاهی که  درک کنه کلماتم را...........

هر روز اون دورتر شد ........

ولی بازم سرودم براش........

اما اون انگار فقط نگاه میکرد باچشاش.....

اون نفهمید که من اپ چشاش بودم...........

اون دریغ کرد بدون اینکه بفهمه نگاهش رو از شعرهام........

تاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دودددددددددددددد شدمممممممم تو چشاش..

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 18 خرداد 1392 / 14:42 /


وقتی تو غم دیگران شریک شدی...........

وقتی شادی هات رو قسمت کردی بین همه........

وقتی انصاف رو اوردی تو افکارت..........

 وقتی دنیا رو برا همه خوب خواستی.......

وقتی تو دلت غرور رو کشتی.........

وقتی با همه یک رنگی کردی........

وقتی با همه مهربون بودی.........

وقتی خوش حال نشدی از غم کسی.........

وقتی مسافری رو از چشات بیرون نکردی........

تازه داری قد می کشی تا بزرگ شی............

اما وقتی تو فقط گوش دادی و کمتر حرف از خواسته هات زدی.

اون وقت تو کوه میشی.......تو بزرگ میشی  ......

اون وقت تو یه درییییییییییا یییییییییی...........

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 18 خرداد 1392 / 14:17 /


وقتی گلی داری که از درد به خودش می پیچه.......

وقتی اون با صدای بلند صدات میکنه.......

صدات میکنه تا درد ش رو بهت بگه ..........

بدون که اون فقط درمان دردش رو تو وجود تو حس کرده...

وقتی فریادش اون قدر بلنده که تنت رو میلرزونه..........

وقتی اسمت رو صدا می زنه بدون که ...........

اون می خواد که تو پناهش باشی........

اون می خواد از تو که در اغوش بگیری  و نوازشش کنی..........

پس مبادا خالی کنی پشتی رو که اسمت رو صدا زده.........

درمان دردت میشم گلم اگه قابل بدونی اغوشم را......

صدام کن صدام کن صدام کن صدام کن صدام کن .........r.m

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 17 خرداد 1392 / 1:41 /


   حاشیه های من پر بود از سکوت......... 

   پر بود از اشک هایی که بیهوده ریخته شد........

   اشک هایی پاک بر وجودی ناپاک.........

   حاشیه هایم  همه خیس بود برای ان بی وجود........

   حاشیه هایم بیمار بود برای جسمی بی ارزش.......

   حاشیه هایم بغضی در گلو شده بود.........

   اری حاشیه های من دیگر از حاشیه بودن بیرون زده.......

  حالا دیگر غم هایم در متن داستان امده........

  دردهایم حالا دیگر در حاشیه نیست........  

  حالا تمام زندگی ام خیس خیس است.........

  حالا دیگر حاشیه های خیسم تمام زندگی ام را دارد غرق میکند.....

 

ای کاش میفهمید و غرق میشد در تمام حاشی هایی برایم ساخته بود

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 16 خرداد 1392 / 15:55 /


عشق تو قلبت جوونه می زنه........

عسق تو رگهات خون می شه.........

عشق تو دستات لرزه میندازه...........

عشق تو خوابت کابوس میشه.......

عشق تو گلوت بغض میشه.........

عشق تنت رو داغ میکنه........

عشق رو لب هات ترک میذاره........

عشق تشنه تو کویر رهات میکنه........

عشق اهداف زندگیت رو تغییر میده......

عشق خواب رو از چشات می گیره ........

عشق اب میکنه گوشت  های  تنت رو.........

در نهایت عشق بالا سر جنازت میخنده.......

پس فریادش نکن اگه طاقت نداری......

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 17 خرداد 1392 / 11:6 /


روز ها در گذر یک تبسم از تو تاریک شد.........

 ثانیه ها تاب گریه هایت را نیاورد...........

هیچ کس دلیل دل تنگی ات را نفهمید.........

هیچ ستاره ای برای نگاهت چشمک نزد.......

خورشید حرارتش را از تو دریغ کرد..........

هیچ کس مرحم نشد برای درد هایت.......

اما هیچ گاه نفهمیدی دلیل خنده های مرا........

دلیل خنده هایم زمانه بود............

زمانه ی نارفیق تورا که ان قدر زیبا بودی.........

مگر تو چقدر بزرگ بودی که جایت نداد..........

دلیل خنده هایم زمانه ای بود که خوب ثابت کرد ...

بی وووووووووووووفففففففففففففایی اش رااااااااااا.

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 16 خرداد 1392 / 22:42 /


هر وقت به حرفی که میزنی عمل نمیکنی............

هر وقت دلی رو بی دلیل می رنجونی............

هر وقت مظلومی رو از اشیانش بیرون می کنی.......

هر وقت چشمی رو به انتظار کور کردی.........

هر وقت دستی رو که از سرما میلرزه حرارت ندادی......

هر وقت مسافری رو از چشمات بیرون کردی..........

هر وقت بی پناه کردی کسی رو که پناه میخواد........

هر وقت غریبه ای رو رها کردی تو بی کسی هاش....

هر وقت شادی هات رو با کسی قسمت نکردی.........

تو یه مردودی تو بازی عشق...........

و یه مردود نابود میشه تو تنهایی هاش.........

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 14 خرداد 1392 / 21:45 /


 از اسمانت گله ستاره ای ندادی به من.................

از زمینت گله اشیانه ای ندادی به من................

از پدر خوب دادی خوب خوب اما چه زود ستاندی............

از گیاهت تو به من فقط گل دانش را دادی.............

از در یایت به این بزرگی کوسه هایش را چرا.........

از عشق فقط زهرش را چشاندی...............

از کویرت چه بسیار دادی..............

از خواهر فقط به همسایه دادی...........

از مادر تو گلش را هدیه دادی..........

از ماه  نیمه ی تاریکش قسمت شد........

 خدایا به داده هایت شکر تو بزرگی .......

خدایا به نداده هایت شکرشاید ظرفیت من کم بوده........

 خدایا ان قدر روحم را بزرگ کن........

تا بتوانم ببخشم ان که جفا کرد ..............

تا بتوانم ازرده  نکنم دستی را که محکم دستم را گرفته..........

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 15 خرداد 1392 / 13:30 /


تپش قلبم را ندیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برق نگاهم را چه طور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فریاد هایم را چه طور؟؟؟؟؟؟؟

عاشقانه هایم را هم ندیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شب بیداریم را چه طور؟؟؟؟؟؟؟؟؟

غرورم که شکست را که دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟

تو همه را دیدی و انکار کردی......

مگر کوری؟؟؟؟؟؟؟ مرگم را ببین.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 15 خرداد 1392 / 22:34 /


 مارپل:روز اول که اومد پر بود از شوق پرواز..............

مارپل:اون پر بود از حس زیبای عشقی ماندگار.........

مارپل:گفت می مونم تا اخر قصه تا لحظه ی دیدار........

مارپل:خیلی زیرک بود این روباه مکار................

مارپل:عاشقم که کرد نشانه گرفت قلبم را.........

مارپل:اون قدر از غم هاش گفت تا بیمارم کرد........

مارپل:هر شب به هم سر می زد روباه............

مارپل:انگار با احوال پرسی هاش منتظر مرگ من بود........

مارپل:وقتی دید هنوز نفس میکشم/داد فنجانی از زهر به دستم......

پوارو:اما او نمی دانست که مرگ گل به همین راحتی ها نیست......

پوارو:اخه من جای فنجان ها  راعوض کرده بودم.......

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 14 خرداد 1392 / 19:57 /


زیر چتر من اگر می ایی..........................تا بند امدن باران باش

زیر چتر من اگر می ایی..........................تو پر از احساس باش

زیر چتر من اگر می ایی ........................قهر نباش

زیر چتر من اگر می ایی.........................تو پر از حس بد کوچ نباش

زیر چتر من اگر می ایی.......................شیرین باش

زیر چتر من اگر می ایی.......................یک دل باش

زیر چتر من اگر می ایی........................عاشق باش

زیر چتر من اگر می ایی..........................خار نباش

زیر چتر من اگر می ایی...........................تو فقط با من باش

زیر چتر من اگر می ایی..........................تو فقط تا دم صبح بیدار باش

زیر چتر من اگر می ایی .........................یه کم مغرور باش

زیر چتر من اگر می ایی..........................تو فقط دریا باش

زیر چتر من اگر می ایی..........................تو فقط روباه نباش

زیر چتر من اگر می ایی .........................باش باش باش تا اخر دنیا باش

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 14 خرداد 1392 / 21:16 /


سرد بود.............حرارت دادم به دستاش.

غم داشت.............اشک شدم براش.

ترس داشت..........تکیه گاهش شدم.

خیس بود..............چتر شدم براش.

خسته بود...........امید شدم براش.

ناز داشت.............خریدم با اشتیاق.

تشنه بود..............سیرابش کردم.

مرده بود ............جان دادم به وجودش.

اخم داشت............صبوری کردم.

خواب بود.............بیدار بودم

شکست.............انچه در قلبم بود

شکست......خودش را چون فقط او در قلبم بود.

بازنده که شد..............باز اشک من بود که جاری شد.

 

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 14 خرداد 1392 / 11:43 /


ما چه سنگ دل میگیریم خواسته هایمان را از پرنده درقفس...........

او را ابتدا تنها در قفس قرارش میدهیم..............

دانه های غذایش را از جلوی او برمیداریم...........

بدون اب در قفس تشنه نگاهش میداریم...........

تمام خستگی هایمان را بر گردنش سوار میکنیم..........

هر وقت دل مان خواست بر سرش فریاد زده دشنامش میدهیم.......

با تمام این بدی ها چه توقع داریم از این خسته دل.............

توقع داریم برایمان بخواند ان هم دو حنجره..........

خدایا بگیر از من خود خواهی ام را............

تا ظلمی روا ندارم بر این زندانی در قفس.......

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 13 خرداد 1392 / 1:40 /


یه برداشت از مشاهدات من وتغییر در رفتار ادما اینه شما رو نمیدونم

عشق:فریاد زیر اب                فقر:مهارش کردیم                 زمان:نگاه به فردا

محبت:کمیاب                        وفا:زندانی در قلبها                سکوت:پر از ناگفته ها

چتر:فقط تا بند امدن باران        غم:بیرون از خانه                    فریب:بلد باش

 

قهر:بهانه دو عاشق               شادی:پشت درها                   دروغ:افت انسان


حسرت:نباید خورد                  غریبه:مجهول                          تاوان:سزای عمل

مجنون:تودر قلب ها                   شیرین:کو کجاست                  رها:حبابرو هوا

دل شکستن:هنر نمیخواهد         شوق:نکشش                        صداقت:فقط یه کلمه

ادب:بیاموزش                          مرام:اسیر در خیال                    یتیم:دوچشم در انتظار

گیسو:قدرش رابدان                 مرگ:برای همه                            معلم:دوست فراموش شده

خورشید:نگران در اسمان          پرنده:شکارش نکن                       فاصله:مد روز

زیبایی:یه نعمت                      جاده:بی انتها                              شوک:قرص هر وعده


 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 13 خرداد 1392 / 19:31 /


عاشقانه هایی که برایت مینویسم......

مثل ان چای هایی هستند..............

که خورده نمی شوند یخ میکنند........

وباید دور ریخته شوند.................

فنجانت را تا دوباره پر کنم...........r.m

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 13 خرداد 1392 / 14:29 /


خدایا به کسی نمی گم اما دنیات ته نه مردیاس

وقتی دعوت میشی اما کسی در رو به روت باز نکنه

خدایا به کسی نمیگم دنیات ته نامردیاس.

وقتی نگاهی که فکر میکردی دوستت داره حواسش با تونیست.

خدایا به کسی نمی گم دنیات ته نامردیاس.......

وقتی اونی رو که دوست داشتی قلبش رو قفل زده........

خدایا به کسی نمی گم   دنیات ته نامردیاس

زمانی که تکیه گات خالی میکنه پشتی رو که بهش تکیه کرده

خدایا به کسی نمی گم اما دنیات ته نامردیاس

وقتی کسی رو باور داشتی چترش رو برداره از رو سرت

خدایا به کسی نمی گم اما دنیات ته نامردیاس

وقتی اشکات سرده و از روی حسرت جاری میشه

خدایا به کسی نمی گم اما دنیات ته نامردیاس

وقتی میشی یه غریبه  براش تو که محرم بودی یه روزی براش

خدایا به کسی  نمی گم اما دنیات ته نامر دیاس

وقتی کوچکترین ارزشی نداری براش تو که با ارزش بودی براش

خدایا به کسی نمی گم اما دنیات ته نامردیاس

وقتی یه روز گل بودی حالا خار شدی تو براش

خدایا به کسی نمیگم اما دنیات ته نا مردیاس

وقتی روزی حرارت بودی تو دستاش اما حالا یه گوله یخ شدی توچشماش

خدایا به کسی نمی گم اما دنیات ته نامردمی هاست.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 12 خرداد 1392 / 9:25 /


تومهربانی........

  .دوستت   دارم تو بیدار ماندی تا اخرین لحظه با من..........

دوستت دارم چون خیلی قلب بزرگی داری..........

دوستت دارم چون بخشیدی گناهم...........

دوستت دارم چون چتر تو بود روی سرم تا باران بند امد..........

دوستت دارم چون تحمل کردی تا حرف هایم به پایان رسید.......

تو غریبه ای بودی که هر چند کوتاه با تو شاد بودم.......

تو بودی که نگاهت را دریغ نکردی وقتی تشنه بودم........

از زیبایی تو حرفی نیست اما مرام زیبایت مرا شیفته کرد.........

با تمام وجود وبا اشتیاق میگویم که دوستت دارم.........

سربلندیت افتخارم.....شادیت شادیم.........غم هایت روی شانه هایم....اشک هایت یادگارت در قلبم.

شعر میشوم برای تنهایی هایت.....خدایا مستجاب کن دعا ها یش را...........

خدایا کسی نفهمید دلیل خنده هایش را......ولی تو میدانی حقیقت قلبش را.

پسسسسسسسسسسسسسسس پناهششششششش باششششششششش

خدایا کس نداند دلیل ترس هایش را...لیک تو خوب میدانی.......

پسسسسسسسسسسسسسسس پناهششششششش باششششششششش.r.m

 


❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 13 خرداد 1392 / 1:37 /


برخی اعتقاد دارن ادمی که شکسته باید فراموش بشه؟؟؟؟؟؟؟

کی میگه کسی که عمری عشق ورزید باید فراموش بشه.......

کی میگه کسی مسافرت کرده به خاطر اشکی باید نابود بشه..........

کی میگه دل شکسته باید فراموش بشه.........

کی میگه کسی که سیراب کرده زمانی تشنه ای را در کویر محکوم به فراموشیست......

کی میگه وقتی دلی بازیچه می شه باید به مسلخ بره.........

کی میگه ادمی که عمری حرارت بود واسه سردی یه دست باید فراموش بشه........

کی میگه ادمی که اشیانه اش روزی پر از حس دوست داشتن بود باید از ذهن بیرون بره.......

کی میگه ادمی که روزی چتری بود برای بی پناهی باید فراموش شه........

کی میگه ادمی که بی هم نفس مونده نباید دیگه از جاش بلند شه..........

کی میگه ادمی که روزی اشک هاش دلی رو ویران میکرده حالا باید فراموش بشه......

پس اگه باید فراموش کنی /فراموش کن مادری رو که دلی شکسته داره و روزی  روزی عشق ورزیده به وجودت.......

 رجوع کن به قلب پدری  که برای تو زمانی از قلبش از وجودش مایه گذاشته/حالا اگه باید دل شکسته فراموش بشه

فراموشش کن. 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 11 خرداد 1392 / 20:35 /



مناظره:مگه نگفتیم پاتون رو از گلیم ما بیرون بکشید

پاسخ  :

بابا شماسوپر استار سال 90: ما قوچ علی تو فیلم صمد

شما گل :ما خاک کف پای شتر

شما بوگاتی :ما ماشین اسقاطی

شما سرعت بالا :ما یه حلزون تو جاده تنها

شما بلبل: ما یه کلاغ که رد میشه از رو پل

شما دهقان فداکار:ما همون دهقان ولی خلاف کار

شما شاگرد اول:ما شاگرد اما تنبل

شما بازی کن ثابت:ما ذخیره  توپ جمع کن تو وقت اضافه

قلب شما یه دریا:قلب ما اما تو کویر مونده جا

بابا شما اخر بچه مردا:ما ته خلاف بین بچه نامردا

شما یه دل دارید پر از هیا هو:دل ما اما حسرت داره در فرا سو

 

شما بابا با پدر خونه واده دار:ما فقط یه چشم انتظار

فدای اشکای پاک همتون

ناز داره والا قلبای پاکتون

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 13 خرداد 1392 / 12:28 /


زمانی که امدم چشات هیچ سویی نداشت.......

 به سختی امیدی در وجودت ریختم از وجودم...........

 یادت که هست چه شعر ها که برای رنگ چشات سرودم........

تا بیرنگی چشات دوباره رنگ گرفت من با تو موندم...........

 تو چه بیرحمی : وقتی دوباره جون گرفتی.........

یادت که هست باز نظاره کردم سالاریت را  .....

چه مغرور بودم از زنده کردنت........

اخه من مسافری بودم برای چشم هایت...و

و تو چه کردی با این مسافر که خود را فدایت کرد....

بیرونش کردی با تمام دل خوشی هایش........

اری تو کشتی مسافر چشم هایت را در کمال بیرحمی.

پس بی وفا لا اقل موقع دفنش باش اشکی بریز  برای دل خوشی اش از چشم های زیبایت.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 13 خرداد 1392 / 10:19 /


تو دورانی که خورشید با زمین قهر باشه......

تو زمانی که خسوف وکسوف طولانی مشه........

تو عصری که ادما رو اعصاب قدم میزنن...........

تو روزگاری که کفتار ها مخفیانه میدرن.........

وقتی ثانیه هامون رو غم پر کرده......

وقتی قلبامون پر از کینه باشه.....

 زمانی که چار فصلمون زمستون باشه........

اون وقت ما تو عصر یخیمون جون میکنیم.

وارزوهامون رو لالای دار خواهیم یافت

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 12 خرداد 1392 / 22:15 /


گفتم دلم پر از دلتنگی است.........

گفتم این دل دیگر طاقت بازی را ندارد.........

گفتم دلم پز از زخم های کهنه است........

گفتم امان میخواهم/امانم باش........

گفتم اشیانه ای شاد میخواهم .

نگفتم زیر چترم اگر می ایی صادق باش؟

گفتم همه چیز را........

اما تو باز زخمی بر زخم هایم افزودی.......

خدایا کجایی دلم مرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 11 خرداد 1392 / 11:11 /


قلبم امشب چه تند میزند.........

شرم و حیا مانع است............

چه بد معنی کرده اند عشق را.........

صدای قلبم شماره می اندازد بر روی چشمانت.....

وای برگذشت ثایه های پر از دلهره............

فقط این احساس را به تو دارم..........

3/2/1/...................

باز تکرار شد .....

زبانم مانند قلبم دیگر کار نمیکند............

دو باره فریادم سکوت شد............

نتوانستم بگویم دوستش دارم.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 12 خرداد 1392 / 19:30 /


تنت رو کوک کن ساعت بامداد.......

تیک وتاک میخواهد دلم.........

ساعت عشق بازیست...........

ثانیه به ثانیه در اغوشت خواهم ماند...........

چه اهنگ دل نشینی دارد.

تیک وتاک اغوشت.........

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 11 خرداد 1392 / 19:21 /


احساس چیه؟

احساس اونی نیست که به زبون میاد. 

احساس باید

احساسی که از عشقت سر چشمه بگیره

باید

اون باید تو قلبت بمونه که اگه به زبون جاری شه

دیگه اون وقت

دیگه اون وقت باید فراموش کنی که تو عاشقی

دلیل

زبان همیشه پر از فریاد وعشقی که فریاد بشه

میشه

میشه یه کلمه که تو اون رو از قلبت بیرونش کردی

عشق بیکس

میشه یه تنها یه عشق که تو عالم بیرون به راحتی ربوده میشه

با تو ام

تو که جلوی احساس یه علامت تعجب گذاشتی

باعث شدی

باعث شدی که اون به زبون بیاره اسمت رو

فریاد

فریا د بزنه که دوستت داره وتو رو از قلبش بیرون کرده

پس حالا که به احساسش تعجب کردی

دیگه رهاش کن

رهاش کن

رهاش کن تا ثابت کنی از اولشم دوستش نداشتی. 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 10 خرداد 1392 / 1:1 /


 دربست کجا؟

باز هم اقا لطفا به کوچه های بنبست

دربست کجا؟

دور زمانی است انتهای مسیرم خاموشی است.

دربست  کجا؟

هر جاده ای را به امید تو سوار می شوم 

اما

اما انتهای ان فقط بن بستی است با دیوارهای بلند

مه

مه است وکسی در انتظار نیست

نمی دانم

نمی دانم شاید ادرس قلبت را اشتباه دادی

شاید

شاید هم من تو را خوب درک نکردم

چرا؟

چرا هر روز از تو دورتر می شوم؟

مگر

مگر نگفتی خانه ی دوست همین نزدیکی هاست

اری

اری تو خود گفتی راه من را بن بستی نیست

خسته

حالا دیگر خسته ام از نگاه سردت

گفتی

گفتی در گهت هر دلباخته ای را پناه است

گفتی

بیا امدم به سویت این بار پاک امدم

با قلبی

با قلبی پاک امدم تا ثابت کنم خود را

خدایا

تو خود گواهی جز نیتی پاک برایش چیز دیگری نداشتم

چرا؟

چرا نمی شنوی صدایم را .چقدر دست نیافتنی شدی؟

التماس

به تو التماس میکنم نجاتم ده از این همه  بن بست

تا

تا به بی راهه نرفته این گم گشته در مسیر جاده های بن بست.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 10 خرداد 1392 / 21:34 /
- Online Support by www.1abzar.com --->