هم سلولی...
مسافر کناریم که پیاده شد ... پنجره ای گیرم امد . مابقیه راه را گریستممممممم . باشد من هم صورتم را برای همیشه پنهان خواهم کرد زندگی را ...تمام خواهم کرد/ خسوف دارد زندگی .....ادم خسوف دارد . و بین تمام این . . حرف ها...کلمه تو در جمله نیست . . و من بین این همه نبودن تو جای خالی ات را . . با هیچ اویی نمی توانم پر کنم . . جمله ناقص فعل می خواهد....چه سرگیجه ای گرفته . . من بی تو . . و این خسوف لعنتی همراه اول دروغ گو از اب در امد . . وقتی دیگر نفسی برای . . مکالمه باقی نمانده بود.....ترکم کرد....با اینکه هنوز صحبت به پایان نرسیده بود . . خسته شد از دردهای نگفته . . هیچی خواستم بگم . . تا می تونی هوای خودت را بگیر ....کسی همراه تو نخواهد ماند تا اخر . . . مشترک مورد نظر خاموش نیست . . خسته است مشترک گرامی . . تاریخ ارادت ما به شما تا وقتی نفس باقیست اعتبار دارد . . . همراه اخر*** دست به سنگ نشو . . نیازی به چوب و چماق نیست . . شیشه است این دل....برای شکستنش یک نگاه سردت کافی بود . . .یک نگاه سرد گاهی برنده تر از یک چاقو می برد . . رسم این روزگار است . . دیگر باید با کوک سازش رقصید فکر می کردم تو همرازی . . . . اما نه . . . تو هم یک رازی به خواب می روند . . . مثل من تمام ساعت های جهان . . وقتی حسود می شوم . . بین فاصله ی چشم های تو سرگردان می مانم وقتی نمی شود نگاه به دیگری کرد . . به برق چشم های سیاهت احمقانه تر از دوست داشتن های . . یک نفره . . . دو نفره های تنها هستند اهای روز گار... . . . هیچی . . یه کم اروم تر .....بتازون . . اینجا جنس ادم هایش از سنگ نیست....از پوست و استخوانند...از جنس شیشه . . از جنس سنگ زدن بر جنس شیشه جز شکستن پایانی ندارد چرت نویس بیا بنویس . . من چرک نویس احساست خواهم شد . . اما لطف کن تکه کاغذ هایی را که رویم . . خط خطی کردی توی سطل زباله مینداز . . شاید گاهی دلم هوای خیانت به سرش زد . . شاید گاهی بخواهیم یاد نارفیق کنیم دلت که شکست ارام باش . . بیهوده سرک نکش دنیا . . پر است از دل هایی که بی بهانه شکسته شده اند . . هیس ارام ارام فقط زیر لب های دوخته . . گاهی باصدای بلند سکوت کن به روزند . . هیچی فریب هایمان را می گویم . . . خوب به روز شده اند همیشه باید باشد کسی که قامت باورش از تو . . هم تراز باشد با قامت باورت از او . . باید باشد کسی که اگر سردرد را بهانه اوردی برای نبودن بفمهد . . باید باشد کسی که تو را با تمام نقص های بشر گونه ات . . دوست بدارد باید باشد کسی که ضمیر دیگری برایش . . خیال باشد و فقط در ضمیر تو خود را حل کند . . . اری باید باشد کسی که درد تو را درد خود بداند . . باید باشد کسی که چتر تو را برای بارانی هایش بخواهد . . باید باشد کسی که بماند با تو . . . باید باشد کسی که درک کند زندگی را/ زمانی کنار هم هستیم اما یکدیگر را نمی بینیم . . صدای هم را هم . . گاه که فصل جدایی رسد چه قدر به چشم هم می اییم . . چه قدر صدایمان به گوش می رسد . . چه قدر در بودن ها غفلت داریم . . چه قدر حواسمان پرت می چرخد از هم وقتی کنار همیم به اندازه ی تمام سه نقطه های دنیا . . . با تو . . . حرف داشتم ...اما سه نقطه دلم که می گیرد بغض می کند . . می شود وبال گردنم . . درد هایم خیلی نیستند . . تو هستی و فراموش کردنت....لعنتی دردم می اید وقتی با درد هایت کلنجار می روم مدت هاست هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم . . نگاهم اما گاهی حرف می زند گاهش فریاد . . و همیشه به دنبال کسی می گردم . . که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید گاهی باید فقط سکوت کرد . . نه دید ...نه گوش کرد...نه کلام زد...نه غصه خورد . . . نه خندید ...فقط گاه باید سکوت کرد.... . . . کاش سکوت این روزها ادم را بفهمد....و قصد بیرون راندن نداشته باشد گاهی برای کسی دنیا را ان قدر کوچک میکنیم . . . تا احساس بزرگی کند . . . اماا وقتی بزرگ شد ....کوچکت خواهد کرد ان قدر که . . کم مانده زیر پا لهت کنند بدترین ادم ها اونایی هستند که . . . پر از خالیند . . اما برای ابراز وجود توجیه میکنند تا عقب نمانند از قافله . . این ها هرگز تکیه گاه خوبی برای . . هیچ سری نیستند شرمنده . . جسم حریف غرور سرکش بعضی ها نمی شود . . این ها را باید کمی نگاه نکرد . . تا از اسب زیبای خیالی که برای تن شان ساخته اند . . پیاده شوند بلند شو کلاغ رفت . . قصه ی بودنش را بلند فریاد بزن ...ان زمان که قیل قالش . . گوش فلک را کر می کرد . . . فقط قیل قالش ....که پر بود از خالی ....پر از حرف هایی که . . هیچ وقت بوی یک رنگی نداد خیالت را رها می کنی بین رویاهایم که چه شود...؟ . . . . می خواهی نبودنت را . . حتمی به رخم بکشی..........اری اری...مردم ازار خدایا به دل نگیر . . دنیای که افریدی خیلی هم بزرگ نیست . . بی جهت بزرگش میکنند . . وقتی حتی تاب تحمل سنگینی ادمی را نمی تواند تحمل کند/ . . ان قدر زبون است این دنیا . . که تا حد سر سوزن کوچکش میکنم . . تا انکه باید برود به جبر زمان احساس کوچکی نکند خدا... . . . . هیچی خواستم بگم.... . . . تصمیمت چیه؟؟؟ از همان روز اول که امدی . . . بوی رفتن می دادی . . نگو نه.... . . دسته ی چمدانت را محکم تر از دستانم گرفته بودی ماهی اگر به عشق تنگ نبود . . عمری سر سفره ی هفت سین دم تکان نمی داد . . اگر به شوق دریا نبود . . کجا تاریکی را تحمل می کرد . . اگر به ذوق طلوع نبود کجا غروب نور را روی شانه لب فرو می بست وقتی از عشقتان سلول می سازید از کسی . . . قفلش را هم با خودتان ببرید . . بیرون امدن از سلول عشق با مرگ تفاوتی ندارد . . مجرم اگر عاشق باشد . . گوشه ی زندان برایش کافیست...پس ازادش نکنید قصه تمام . . تو نقطه سر خط . . من سه نقطه ممتد در باور رسیدن . . هیچ کس از فردا....خبری نداد....شاید تمام انچه برایش نوشتیم در ذهن . . مانند ان بازی اخر قصه پوچ در اید . . اما خیال بعضی ادم ها هیچ وقت تمامی ندارد . . . این ها را نمی شود تمام کرد...امده اند روی این زمین تا از روی زمین پروازت دهند مراقب باشیم . . . گر چه قلب های شیشه ای زود می شکنند . . اما گاهی به سرعت خواهند برید . . همواره ارام باید گام زد روی قلب ها غفلت کرده ای مادر . . . پشت این قلب عاشق . . فرزندت ارام ارام جان می دهد...و تو فراموش کردی که فراموش کردن را یادش بدهی دوستت دارم هایی هست مانند امضا اخر نامه . . . که می گویند با خونشان هک شده . . . اما افسوس طعم انار می دهند طلوع خورشید زیباست . . غروبش زیباتر . . اگر در گذز ثانیه هامان....کمی مثبت به پیرامون بنگریم . . هیچ زشتی قدرت خودنمایی نخواهد کرد . . و نور همیشه کمی ان طرف نگاهمان منتظر است چه قدر مجهول شده اند ادم ها . . چه قدر بد می توان معادله ی ذهنشان را حل کرد . . و این مخلوق خدا همیشه پیچیده خواهد تاخت . . تا ثابت کند زیر رادیکال جایش دائمیست . . و این از اشرف مخلوقات که تا کجا خودنمایی کرد تا دیگر مخلوقات . . در این دنیا ارام به نابودیش نیش خند زنند قامت عشق تا کجاست . . چه کسی تا اخر تاب خواهد اورد . . ایا زندگی تا منتها الیه ادمی . . با او ساز موافق خواهد زد . . وارنگی های جاده نهایتشان کجاست . . و اینکه فردا چه خواهد شد.....این ها سوالات ذهن اند . . و ادمی همیشه مشغول پاسخ به دادنشان راست گفت مترسک روزی . . اسیر پنجه های . . کلاغ با قیل و قالش خواهد شد . . و بدا به حال هرزه علف هایی که پیچک شدند به نابودیه قامتش خدایا گناهم را ببخش . . تو می دانی . . و من . . . انچه ارزش نیست ...نباید برایش دروغ گفت . . و من سر احساسم را کلاه گذاشتم.....اینجا ادم هایش ارزش تکه تکه شدن ندارند هر چه نادیدنی بود از مردمان این روزگار دیدم . . . و باورم شد . . . که چه اسایشی دارد نا بینا سوت اغاز را زدی بازی کردم . . سوت پایان را هم بزنی . . بازی خواهم کرد . . من بازی با هم تیمیم را دوست دارم . . هرگز باشگاه قلبش را به باشگاه قلب دیگری نخواهم فروخت هیچ وقت برایم تکراری نشدی . . . تکرار تو هر ثانیه در من . . بمب است که نمی دانم کی عمل خواهد کرد . . کاش یک دفعه منفجر شود . . تمام تکه هایت در من.....درسته که می ایی هضم افکارت در من . . سرگیجه اور است..وقتی فکرت هست اما . . پلی جدایت کرده گاهی با تمام جمعیه حواس در ادمی . . زندگی از جریان خواهد افتاد . . به کما می برند ادم را . . وقتی نبودنشان را هر روز تکرار می کنند . . و به هوای سازشان هر روز اواره باید رقص پا کرد باور کن شیطان سال هاست اسیر ادمیان گشته . . انچه باعث شد فاصله ها قامتشان طویل شود . . خود ما بودیم...که حد ترخص راشکستیم . . و حرمت را روی قلب ها قی کردیم . . این پایان اعتماد بشر بود . . به بشر هوا بارانیست . . شیشه چرا بخار نمی کنی . . . انگار فراموش کردی . . تخته سیاه شده جایی برای نوشتن دیگر ندارد . . تو رفیق نیمه راه نشو بخار کن...تمام جاهای خالی پر شده اند . . اما دست های خالی بی تاب هنوز می نویسند خدایا/ مدارا کن ....خسته ام به خودت قسم/ . . . دنیایت اخر نامردمی را حالا روی/ . . شانه های انتظار سوار کرده/ . . کمی صدای اغوشت را / . . بلندتر می خواهم/
ادامه مطلب