هم سلولی...



 ادما پای دردات که میاد وسط 3گروه میشند

اونایی که همون لحظه فرار میکنند

.

اونایی که کنار دردت درد می تراشند

طوری که انگار زیر لفظیم می خوان ازت

.

گروه سوم اونایی هستند که واقعا با دردات درد میکشند

/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 21 آبان 1394 / 4:41 /


به سلامتیه همه ی اونایی که

خودشون

هزار تا درد داشتن

اما واسه دردام

صبوری کردندو واسه سرم...از شونه های خستشون مایه  گذاشتند

اینا تو زندگی خیلی کمند

اما همون کمشون شرف داره به صد تا

زیاد ...بی وفا/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 21 آبان 1394 / 4:19 /


پیچیده اش نکن

دنیای من خیلی ساده بود

...

.

ساده دل دادم

.

ساده اسیرت شدم

.

ساده رفتی......ساده ماندم......ساده مردم

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 21 آبان 1394 / 4:17 /


روزگارم خلاصه شد

تمام برگ های دفتر این زندگی هنوز خالیست

اما ان قدر زود سیر شدم

از این روزها که با تمام تعلقم به خاک نمی خواهمش

نمی دانم این قسمت بود یا تاوان

پنجره بسته شد....و مه تمام این ثانیه ها را بلعید

انجماد غریبی داشت

انگار به دنیا می اییم تا از یاد دنیا برویم

گذشته فروانیه خستگی

امروز رادیکال سرگردانی

اینده که هیچ...پر از ابهام

خلاصه سر کار بودیم

بی جهت فریاد میزنیم زمینه کار فراهم نیست

 

 

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 20 آبان 1394 / 20:16 /


پشت این خنده های زورکی

...

..

نهایت رگ میزنم

.

.

تو عشق نبودی ...قتل کردی

.

قاتلم بودی

.

و من انتهای این عقربه ها به جنون اعتراف می کنم

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 20 آبان 1394 / 12:51 /


گاهی ادم خون بالا می اورد از.....
..

حرف های ابکی

عشق های برفکی

قلب های هرزگی

صورت های تخمکی

بغض های در خفگی

ماندن های زورکی

 حیله های یواشکی

نگاه های لودگی

عکس های اون یکی

انتظار های بی خودکی

برو زودتر به درکی/


 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 20 آبان 1394 / 12:26 /


 من در خسوف بودم

وقتی  تو در پارتی های شبانه شاد بودی

تو در طلوع بودی

ان زمان که غروب نبودنت را به خدا شکوه کردم

تو به اندازه ی یک بی نهایت

به من مقروضی

نه باز من بخشیدمت...چون نفهم بار امده این دل لعنتی

بازی به چهار شد

اما از سه بار درس عبرت نگرفت

شاید اگر به صد هم تو فریبش دهی...

بار صد و یک هم

فربت را بخورد

من دیگر از دلم دل بریدم

بگذار تا بی نهایت...برود تا ته خط بدود...وقتی دیوانگی را دوست دارد

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 17 آبان 1394 / 1:59 /


باید اماده بود

...

.

انکه تو را درک می کند

...

بی گمان یک روز

..

زادگاهت را ترک می کند

$$$$$

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 17 آبان 1394 / 1:42 /


 زندگی پاسخ به چرایی هاست؟؟؟

شهری بود ...زمینی..ترافیکی

سنگین ...

و ادم هایی از جنس های متفاوت...با افکاری به گوناگونی بی نهابت

این هم شد زندگی؟؟؟

هر ثانیه از عمر محلول در فراوانی پرسش های بی کلاف

ثانیه های 

یک عمر کوتاه را پشت نقاب سایه ها

تلف میکند

و نهایت دست های خالی در باد

افسوس میکشد 

سوت .....می کشد...

و قلب ادمیان ...گم شده در مجهولات ...هر دم آه/

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 17 آبان 1394 / 19:53 /


 

این همه قانون .....این همه بند و تبصره...این همه کتاب و دست خط

چرا هیچ کدام دردهای باطن را درمان نمی کند

یک جای کار ایراد دارد

قوانین ایراد دارند.....

و انچه ایراد دارد را من میشکنم

من مطیع قانون سرشت خدایم هستم

 هنجار ها ثابتند...انچه نابهنجار بر زمین جولان میدهد

 قوانین غلطند

هر ادمی خود میداند ایرادش کجاست

وقتی قانونی

انتهایش دوزخ شد.....کجای عقل قبولش میکند...

درستیش را...فاجعه به بار نشسته

و قوانین در یوغ ندانم کاری هایمان

متغیر این تغییرات شدند

پس باید نشست و تغییرات را تا دیر نشده اعمال نمود

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 16 آبان 1394 / 11:47 /


در بی نهایت

انجا که یک انسان مملو از احساس است

وقتی قدم نهادی

ارام و بی صدا یک گوشه بنشین

بازی هم اگر داری

بیرون این دنیای زیبا داشته باش

وارد حریم شدی حرمت نگه دار

هر کس ان کنج برای خودش دنیایی زیبا افراشته

مراقب باشیم اگر میهمان

هستیم

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 17 آبان 1394 / 10:48 /


بی قرار است ..............بی قرار

این 12فصلش .......... بوده انتظار

وحشیست........می تازد بر این دیار♥

گاه شب...گاه روز...میزند مغز دل این یک شکار

....

فاز سنگین داردو حرفی عمیق

 عاشقی هان ای عزیز  یعنی همین

......

ادمی میخواهد از جنس خودش

سخت کو ش..بی خواب ..پر فروغ


این قلم شب ها به فکر تو نبود.....

این قلم هر لحظه اختیارش با تو بود/

....

تلخ و پر رنگ نیست رنگ این قلم

تلخ دنیا ....رنگ رخسارش کمی بی رنگ کرد

...

تو نبودی معرفت ..............بی معرفت


وقتی اهنگ دلش هر غریبی گوش کرد

....

قلمم....صبح شد ...پا شو دست بردار ...و برو

حیف است دیگر مبر ...این آبرو/


 

 

 

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 15 آبان 1394 / 6:43 /


من تو را فیلم می کردم برای زندگی کردن

///

//

/

تو مرا فیلم می کردی برای خندیدن

.

چه قدر ویرانم کردی

....

اما می گذارم بگویی نفهمید

این ویرا نه ی من

است

سنگ هایت را پرتاب کن

می سازمش از نو/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 15 آبان 1394 / 6:16 /


این روزها ساسنور میکنم

وفاداری هایم را...................................................

لحظه های که هدر رفت.............................

اشک هایی  که دیده نشد.......................

بغض هایی  که غده شد.....................

درد هایی که فریاد نشد.........

فریاد هایی که سکوت شد.

با تمام این سانسورها........هنوز فیلم من...قابل پخش برای عموم نیست

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 13 آبان 1394 / 6:8 /


 از یه جایی به بعد

یه کم به عقب برگرد...........

می بینی

چه قدر اشتباه شده ....

...

.

کاش کمی زودتر به عقب به نقطه ی شرو ع برگشته بودم

چه قدر خستگی

پشت سرم جا مانده

بی نشان ...بی اشیان/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 12 آبان 1394 / 5:57 /


دلم که می گیرد

بغض میکند

....

می شود وبال گردنم....

لعنتی دردهایم خیلی نیستند...

تو هستی

و..فراموش کردنت/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 10 آبان 1394 / 3:10 /


خدایا

شبیه بادکنکی شده ام

از بغض هایی که به اجبار فرو داده

فقط یک سوزن

.........

تکه تکه شدنم با خودم

 .....

.

  

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 10 آبان 1394 / 3:0 /


سایلنت...شو.....

در باران بی انتهایی که

خدا افرید

و روزگار نیش خند تا بناگوش باز.....در برهوتی تاریک

عاقبت خواهی دید

درد ناک است

دندان ساییدن در خدا ندیدن

عاقبتش همین بود

سایلنت......

سایلنت...و در سکوت ...به فاک رفتن در در جسم

به روح شکافی خورد به عمق یک فاجعه

خاموشم ...به ساییدن بینی بر خاک

و گناه ممتد در ادامه


 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 11 آبان 1394 / 2:13 /


اگر کسی را عاشق خود

کرده اید

...

برای رضای خدا هم شده

...

برگردید و در فراموش 

کردنتان کمکش کنید/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 10 آبان 1394 / 18:31 /


من بدهکار توام ای مادر

همه جانی که به من بخشیدی....

لحظاتی که برای امن من جنگیدی.......

روزهایی که زمن رنجیدی.......................

اشک ها که زمن دزدیدی..وبه من خندیدی...........

من بدهکار

توام

ای

مادر/


 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 9 آبان 1394 / 1:59 /


چشم هایم را می بندم.........................................................

گوش هایم را می گیرم..........................................

زبانم را گاز می گیرم.............................

وقتی حریف افکارم نمی شوم....

چه دردناک است فهمیدن.

.......

.

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 9 آبان 1394 / 1:46 /


روزی در استانه ی چشمانم بودی

.

روزی دیگرر در استانه ی گلویم

.

حالا دیگر حتی به خیالم هم نمی ایی

.

فکر نکرده بودم

.

به چنین مرگی/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 5 آبان 1394 / 19:14 /


بر من خورده مگیر

....

حالا که انداختیم تو جاده ی یک طرفه

راه برگشتی ندارم

...

باید تا اخر خط برم

....

پس بر من خرده مگیر......اگه یه وقت...

تو خیابون

...گم شدی...بدون خودت گمم کردی

..

دیگه دنبالم نگرد

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 5 آبان 1394 / 3:51 /


هیچ کس تنهاییم درک

نکرد و نخواهد

کرد

....

جز موریانه  ها

.

که گلویم را زیر خاک به تاراج می برند

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 9 آبان 1394 / 1:53 /


اینجا روی مجاز

اجازه بده......نبش قلب کنم ... 

تکه پاره ای از روزم....را امروز قی کنم ...تا بفهمی دنیا جز لاف

در انتهای ذهن های مردم

روی کلام نبود

همه امتحان شدند...بوی خوبی نداشت امروز

انان که روی تشک مدعی بودند

زیر لهاف چشمک هوس پراندند..غافل از اینکه

گوش دیوار سوراخ پهنی داشت

و هوس بر ...نفس هاس حق چربید

دو لوی شریک در بازی حکم امروز...بغل خواب داشت

متر نشد....

شریک امتحانش را باخت

نمود هم خودش را....هم منتظری که پشت دست

شویقش می کرد

پریود شد

و مالش باخت/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 6 آبان 1394 / 1:33 /


اینجا

.....

احساس فروشی شده

.

عشق اجاره ای شده

.

و تنهایی هم برای ما ادم شده ...

❥.FAR.❤.HAN.❥ + پنج شنبه 3 آبان 1394 / 1:17 /


مسدود است...ارتباط ریه با

نای

هیچ نفسی بالا نمی اید

انگار جایی بین این

فاصله تو دق کرده ای...پشت این همه بغض تو چه میکنی اخر

یا بگیر این جان نیمه

یا ارامش کن

این روزها ...روز مرگیه احساسی ....شلاق میزند

انقلابی در می کند

این امپراطوری بود که پادشاهی میکند در من

کاش مرده بودم قبل از

اینکه به جنونت دق کند دلم

 خدا هم انگار قرص خواب خورده....نمی خواهد فریادی را به

قلبی برساند

همه انسداد ...یک خسوف را هو..هو میکنند

درد از کجاست..این شب برای چیست...این غم برای کیست/


❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 3 آبان 1394 / 19:37 /


التهاب در تابستان زرنگ بازی های ادم های شهرم

بیداد میکند

انسانم اروزست خلقت بشر گونه اش

تو زرد از اب در امد

جاریست در قلبم این روزها

جوهر قلمم

نه از انتقاد به ادم ها

یورش میبرم از زبان کنایه های سنگین

به خودم

یک تکل شدید بر پاهای سست .و

. ذهن فاحشه ام

کی ادم ادم شود.....بر استنادات موجود

قیامت است این موعود/

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 3 آبان 1394 / 12:37 /


 جهنم من

 دنیای من شد.....بین 

تعلقم به تو 

هیچ زیبایی نمی تواند خود نمایی کند...

بی حواسم کن

بی حواس می ایم......تو میدانی و میدانم

یک نگاهت

حنجره ای از بغض در من مدت هاست...گوله شده

 یک دل...پشت پنجره ی نگاهت

دق کرده

تپش انسداد یک ادم از حرکت است

وقتی تمام ریه 

برای تو نفس میکشد...سیلی بزن....من در خواب و بی خوابی 

مست عطر یادت 

مغرور به تمام این دنیا پشت میکنم...لطفی کن

شماره مینداز...این خط روزهاست 

پشت خط یکی مشغول است/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 1 آبان 1394 / 4:10 /


اگه از کیفیت کسی که روش زوم کردیم

راضی نیستیم

....

قبل از متاسف شدن واسه اون

.

یه کوچولو هم به فکر

ارتقاء

لنز های خودمون باشیم/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 1 آبان 1394 / 3:21 /


همه خراب تر  از خرابیم

بی جهت لاف ابادی میزنیم و برای دیگران معلم اخلاقیم

اما در ذهن خود پر از ترسیم و در خلوت خود بی اخلاق

دوست داششتن ها تا وقتی که خود خواهی های ما ارضا شود دوست داریم

عشق را برای کمبود ها..وخدا را برای روز مبادا

و انسان ها را برای وقتی که کار داریم

ما قاتلان روح همدیگریم

وقتی بی اعتنا به احوال هم در گذریم



 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 1 آبان 1394 / 3:12 /


ادم ها انواعشان انلاین..............................................................

افکار گوناگون انلاین......................................................

نوع نگاه ها به هم انلاین........................

تفاوت های فردی انلاین........

تنهایی ها ان.لا....

احترام..

افلاین.

...............

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 1 آبان 1394 / 2:48 /


بر من خرده مگیر

باید تا ته خط بروم.............

بی جهت علامت تعجب مگذار.............

دنیا مرا نخواست..........................................................

تو ناز می کنی................................

بدتر انکه.....وقتی داف . لاف....قاف...معنای عشق شد...........

و کنایه هایت....معنیه نفرت دا د

بی جهت است 

فکری که صبر کند حماقت است

باید تا ته خط بروم

معانیه همه چیز وارونه شد

و عشق دیگر جایی...نخواهد داشت

 بین این همه بازیه روزگار

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 1 آبان 1394 / 2:36 /
- Online Support by www.1abzar.com --->