هم سلولی...



خیلی وقت است مرده ام

از همان اهی که روی .....پنجره یخ بست ...و تو پنجره را بستی

تا من پشت انتظار سردیه نگاهت را

هی دلیل بخواهم

.....

مرگ ادمی چه زود می رسد

و قتی تو در اهنگ جاده ی ی طرفه ات....هی فریاد می زدی

در اهنگ نفست عشق را

بیخیال شدی 

و من هنوز در بیت اول اهنگ حسرتت 

حسرت دود مینم

....بدرود

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 21 فروردين 1394 / 16:53 /


شب هم دروغ گفت

///

//

/

ستاره بی جهت رقص نور میکرد

بی دل چه چشمکی 

پرتاب میکند

اخر نمی داند ادمای این زمین ....حال نگاه کردن 

نه به ستاره لیک به خدایشان را هم ندارند

بیجهت ناز میکرد

این زیبای چشم نواز/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 31 فروردين 1394 / 1:57 /


زندگی را ممنوع باید کرد

...

عشق را هم

/

اگر اهلی شدی برای برای مشتی دانه به ادم های حریص

وقتی دلشان بسوزد برای اینکه گاهی

دلتنگ می شوی

.

وقتی پیراهن اضاف احساسشان را بر تنت به وقت غم ها پوشاندند

.

ان هنگام که امروزت را خریداری میکنند

به حکم جبر حکم دل حاکم

.

اینجاست باید برش زد

برای من

زندگی ممنوع...عشق ممنوع

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 30 فروردين 1394 / 23:27 /


دنیا سکوتش مال من

تو فریاد باش

.

.

فکر گوش دادنش نباش.....من گوش می شوم...تو فریاد بزن

.

از اعماق حنجره 

این زندگیه من است خشک و بی نشان

...

.

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 29 فروردين 1394 / 16:5 /


خیلی وقت از ان زمان که هم سلولیم بودی میگذرد

من در سلول انفرادیم

دست های وحشیه تنهایی به صورتم چنگ می اندازد

غم...چشمانم را کور کرده

دلم می سوزد تو به وصیقه ی مرگ من ازاد شدی

هم سلولی به جای

من

هم

نفس بکش/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 29 فروردين 1394 / 10:44 /


هیس

//

//

/

ارام بیا...ارام برو

.

اینجا وجدان ها ....همه....خوابند 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 29 فروردين 1394 / 8:29 /


قورت می دهند

مرا در خود خاطرات ...این ها همان تاوانی بود که وقت بودنمان

حواس پرتش هستیم

تپش نکن ....بی قراری نکن...زندگی همین است

......

.......

مثل تمام چیز هایی که برایش جان می دهیم

جان می دهیم

تا اثبات شود....اغوش خدا چیز دیگریست

و ان زمان که چروک به صورت

قوزی بر کمر 

تاب سخن نیست....زبان را....لال مبر از دنیا مرا

این یک شعر نیست که لایک دهی

این حقیقتی است

پیرامون بشر 

زیاد باد بر حلقوم میاندازم....عشق روحی داشت..که مرا با تمام غرورم

کفن کرد مبارکم باشد...منزل نو

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 28 فروردين 1394 / 1:38 /


تمام بغض هایت را با اشک  

درمان بودم

///

//

/

تمام بغض هایم را تنها درمان نبودی

چه تناقض تلخی شده ام

.

دلم شورت را میزد

دستنام از بی نمکی چه انقلابی میکند/ 

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 26 فروردين 1394 / 1:49 /


باید باشد کسی که درک کند...وجود داری

باید باشد کسی که

اگر بهانه گیر شدی درک کند

باید باشد کسی که اگر سر درد را بهانه اوردی برای نیامدن بفهمد

باید باشد کسی که

بداند قلبی که از شیشه است نیازی به شکستن ندارد

باید باشد کسی که تو را با تمام

نقص های بشرگونه ات دوست بدارد

اری همیشه باید باشد کسی

فقط درکت کند

درک کند

داری

نفس

می کشی/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 24 فروردين 1394 / 21:51 /


 من بیمار همان روزهایی شدم که تو تب داشتی

مجنون همان خیابان هایی

که تو به بن بست رفته بودی

.

سرگیجه ی من است بی درمان ......زندگی من است

نقطه 

تاب می خوام از خدا 

زنده بودن

نه برای نفرین......

تنها دلیلم تو را دیدن در اوج است

ان بالا رسیدی نگاهم نکن 

/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 23 فروردين 1394 / 15:43 /


بابت تمام

انتظار ها....دل نگرانی ها.....غصه ها

که به سمت من کمان کشیدی

تو را خواهم بخشید

این رسم

روزگار است

نزنیم تا زمینمان بزنند...ایا؟؟

درست همین است/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 19 فروردين 1394 / 4:44 /


like a clock whose are sweeping

past the minuts on its face

مثل عقربه هایی که زمان رفته را از چهره ی ساعتشان بر می دارند

.

and the word is like an apple whirling

silenty in space

و جهان چون سیب خاموشی در فضا معلق است

مثل حلقه هایی که پیدا می کنی در اسیاب بادی افکارت

.

keys that jingle your head why did summer go so quickly

was the something thatyou said

کلمات کلید هایی که در جیب صدا می کنند سرت را به درد

می اورند...تابستان چه زود گذشت

همین ها را گفتی؟

.

lovers walking along a shore...leave their footprints in the sand

was the sound of distant drumming

just the fingers of your hand

.

ساحل بستر بود...گودی تن عاشقان روی شن ها می ماند...و از دور دست ها فقط

ضرب اهنگ انگشتان تو به گوش می رسید

اما واقعا برای کیست؟




 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 25 فروردين 1394 / 1:7 /


در هر رفتنی

.

رسیدنی نیست....اما برای رسیدن

.

راهی

جز

رفتن

نیست

جاده با تمام خستگی ها فریاد می زند بیا/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 22 فروردين 1394 / 22:41 /


دست هایی در دست باد

از تنهایی به میان مردم پناه می بریم

.

و از مردم به تنهایی

.

شعر سهراب اما...دگر درمان نمی کند درد این پنجره را

.

می دانی رفیق

وای به اسمان ..اگر رنگش در ابادیه دل شما هم اینگونه باشد/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 21 فروردين 1394 / 21:47 /


یاغی شده اند

حروفی که ذره ذره در من کلمه شدند

بیت می درند

بند میبلعند

دیگر..... ان ها از تو در من خسته شده اند 

دیگر زور و اخم مرا گوش نمی دهند

نبودت دارد مساله می سازد

حق دارند...هر کسی ...تو را ..در من درک نمی کند

ارام تر نبودت را

فریاد بزن

تو

خود من هستی

دردت نمی اید/

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 20 فروردين 1394 / 2:55 /


من 

.

سکوت میکنم

این تنها سهم من ...بود از انتظار

و

باوری که باور نکرد ادمی را

زندگی را درک نکرد

شاید...شاید....عیب از خود خود باشد

ای زمین ... ای اسمان...گناه مرا به دوش کشید

من دیگر نای خزیدن بر مرداب را ندارم

عیب تمام مرا بلعیده...نقص انقلابی می کند در من

غرور برجی از فریب ساخت

و لاجرم به سقوطم

خدایا به داد رس/

 

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 20 فروردين 1394 / 2:35 /


اب الوده شد....

اسمان ابری شد...

زمین دلش گرفت.....

در باز و بسته شد....

در هم وابسته شد....

ادم که هیچ ..............................ویران کده ای از مزرعه ی قلبش بیش نمانده

.

مترسک پاهایت را از ستون سال های طویل سکوت

بیرون بکش

.........

اشیانه ای ساز ....تا دیر نشده کلاغ قیل و قال ذهنت را بکش

فریب در لایموت

ستون فقرات ادمی ....چه برجی ساخته

تو به فکر فردایی دگر باش/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 19 فروردين 1394 / 2:22 /


قاصدک لبخند میزند

جاده بی انتهاست

ماه زیباست

 اسمان پر از ستاره های زیباست

خورشید تنها کلانتر روز است

انسان در بالاترین جایگاه خلقت

اشامیدنی های فراوان...خوراکی های گوارا

چه تنهاست خالقشان

هیچ سخنی از او در میان نیست/

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 18 فروردين 1394 / 23:54 /


باغ پر بود از هرزه علف هایی کال

شب که شد

برکه ماه را ندید...

رمز هایی در پشت این نیامدن بود

انجا کنار برکه علف هایی هرز ...پیچک شده بود...گنداب دل را زده بود

و ماه با تمام وابستگی هایش

محو شد و ترک گفت برکه را

حالا دیگر فدایی نداشت

برکه انگار خاستگاه غورباقه های شب شده بود

گاه قور قور

گاه قیل و قال همان کلاغی که سال ها کمین میکشید

قصه نسیب قیل و قال شد برای کلاغ های باغ کال پرست

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 14 فروردين 1394 / 20:4 /


مثل تمام ان چیزهایی که از او گرفتی

اعتماد

قرار

توان

غرور

.....................

بگیر دیگر دستش را هم بگیر/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 13 فروردين 1394 / 16:25 /


خدایا یا نوری یفکن

یا توری

...

..

 انچه ماهیه حوض نقاشی را به لرزه انداخت

تاریکی نبود

.

ترسش جهل بود...جهل ما را ریشه بکن از بن.

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 12 فروردين 1394 / 8:31 /


اینکه نفرت بشود بزاغ دهان

یک گوشه تلخ بنشینیم

سکوت کنیم

تا اب دهان بریزیم

برگشت های

اجباری را

کاریست اشتباه محض

....

...

معنای زندگی تضاد میزند با حس نفرت...این از وجود ادمی

مترسکی در دست باد خواهد ساخت

اینجاست که منطق

زار می زند که

ارام بگیر

تقسیم گاه هم بدون باقی مانده رقم خواهد خورد 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 12 فروردين 1394 / 8:16 /


کاش

همانند گل باشیم

عمری کوتاه

.

اما زیبا ...خوش بو......و خاطراتی خوش در ذهن هم رج بزنیم

.

و ان هنگام که ارمیدیم ابدی

در تاریک مستطیل شکل

هر پایی که بر سنگ قبرمان ان بالا صدایش شنود می شود

یادمان کنند به نیکی

دنیا ارزش

نفرت شلیک کردن را ندارد


❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 12 فروردين 1394 / 1:3 /


ادمایی هم هستند

خاصیت اسیدی زیادی دارند

به هر جا بریزن لامروت ها می سوزنند

با هر ماده ای ترکیب میشن

سریع ابش میکنند

اره عزیزم

یه روزی یه جایی...وقتی دیگه خاصیتی نداشته باشی

از ازمایشگاه به بیرون پرتاب خواهی شد

هر چند نابودی ادما همیشه دردناک بوده

خوب این دیگه بر میگرده به قوانین

موجود در طبیعت

مراقب هم باشیم 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 10 فروردين 1394 / 17:40 /


 دروغ گوی بزرگی شده است

چوپانی که محصور بود در کتاب درسمان

حالا چوب برداشته

به همه جا گام می نهد

عیب از کجا بود که نتواستیم 

درس را خوب یاد بگیریم

نمی دانم

اما کاش چوپان فقط خودش بود

حالا مایی که از روی درس بارها دیکته می کردیم

حالا دستش را گرفتیم/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 9 فروردين 1394 / 13:2 /


مثل تمام ان اشک های داغی که از

من یخ زد

.

.

.

ههههههه

.

با نگاه سردم به انجماد خواهم رساندت

زندگی عکس عملی دارد

هم تراز نیرویی که وارد می کنی..اما در جهت عکس بنوش

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 9 فروردين 1394 / 10:54 /


زندگی  

همان لحظاتی است زیبا پر از احساس

پر از ..بی قراری...

زندگی مثل انگشتان دست است

روزهایش متفاوتند

ریز درشت...درهم می ایند...این ادمی است که روزهایش را می سازد

گاه سکوت کن

گاه فریاد

گاه عشق بورز

گاه حتی بی تفاوت باش

مخاطب بی گمان بر مسیرت قدم خواهد زد.. برای ان ها که

قصد دزدیدن خنده از لب هایت را دارند

یک دست ...یک کف...یک خداحافظی برای همیشه   

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 9 فروردين 1394 / 10:44 /


دنیای من

دنیای است ..پر از شور و نشاط...پر از حس تکاپو

دنیایی با خدایی مهربان

نشاط را در وجودم

انچنان 

تزریق کرده

که با هیچ اویی که بخواهد خرابش کند

تقسیمش نخواهم کرد

من یک مخلوقم از جنس خاک

ازاد...که امید را در هر گوشه از وجودش ...نوش میکند

زمین ...اسمان زیر دستان من موم 

هر چه بخواهم از این زمانه می گیرم

 

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 9 فروردين 1394 / 10:21 /


دنیا می فهمد بزرگ شده ام

قلب کوچکم اما هنوز کودک است

طاقت ضربه هایش را ندارد

کاش دنیا می فهمید

وقتی اخم میکند

بغض

میکنم/

 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 8 فروردين 1394 / 13:30 /


یک خلوت مقدس

.

تو باشی ...سکوت باشد.....یک نبض از صدایت

.

من باشم یک بغل شعر

.

 و خدایی که لحظات پاک عشق بازیه پاکمان را

.

لبخند بزند

.

چیز زیادی نیست از این دنیای  درن دشت

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 7 فروردين 1394 / 22:24 /


بخش عمده ای از وجودمان را خاطرات شکل میدهند

اما برخی

تمام ادم می شوند

از عمده می گذراند...خاطرشان

اینها

را دست کم نگیرید

مراقب باشید

این ها مرگ تدریجیند

عادت کنی به وجودشان

فاتحه ی وجود خود را بخوان

درست

انتخاب

کن 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 6 فروردين 1394 / 20:28 /


من

//

/

هم از همهمه ی اهل زمین

.

.

دلگیرم/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 5 فروردين 1394 / 23:3 /


اینجا....

///

//

/

 به جز

.

دوری تو چیزی به من نزدیک نیست


❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 5 فروردين 1394 / 22:28 /


نامش را نام نهاد ادم

پر از احساس افریدش

و از روح زیبایش ....در کالبدش دمید

 اشرفش کرد به مخلوقات....والا و بالا بردش ....بهترین ها را برایش رقم زد

ادمی این زیبا گونه ی خلقت

خاصش را می گویم

تنها

می میرد

تو نگاهش دار ....از نگاه های گرگ نما/

مهربان ترین

همراه

تمامش را از تمام بدی ها دور بدار/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 4 فروردين 1394 / 16:15 /


زندگی سخت نیست

زشت هم نیست

اگر ادم هایش

بگذارند

البته

کسی با کسی کاری ندارد

فقط چشم ها

چه قدر حریصانه...حسود شده اند/ 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 3 فروردين 1394 / 5:22 /


زهدان ناپاکشان را الوده میکنند به 

کروموزم هایی که

حرکتشان

در زهدان ناپاک حرامیشان تخلیه می شود

سفره هایشان 

الوده به خون کودکانیست بی گناه

اینان هیچ از ادمیت نش خوار نکرده اند

عروسک های انفجار را در اتاق به اصطلاح فکرشان طراحی میکنند

تا در دستان ظریفی رقص انفجار کند

و صدایش ناقوس قدرت پوچشان باشد

اری این دیو نیست

این قدرت نیست

این اوج ضعف است

کودکی را که خون پاکش را ریخته اند

تبلوری از تمام نامردمی هاییست که ممکن است یک گروه بر گروهی روا دارند/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 2 فروردين 1394 / 21:58 /


بدترین

طرز تلقی یک ادم

.

.

طرز فکریست که سرکوب را

.

مقدم بداند بر

.

درمان...زیباترین جامعه ان است که همه

تفکرشان بر پیش گیری باشد

.

ویروس را باید درمان کرد

سرکوبش

ویرانی بار خواهد اورد/ 

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 3 فروردين 1394 / 14:52 /


نامش را گذاشتند هرزه

دختر تا گلو بغض خیابان شهرمان را

همه انهایی که مدعی بر دین بودند به جرم تن فروشی بر دارش می اویختند

انان که اتش شهوت بیضه هاشان را قلقلک میداد

بوق میزدند برای لمس زیباییش

و مادر بیمارش اشک

خون که بگذارید بمیرم

 اری رفیق 

این است

روزگار

بیمار

دلمان/

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 1 فروردين 1394 / 7:2 /


 دیدی  عاقبت چگونه پیله شکافت پروانه؟///

.

دیدی چگونه دلش شکست این پروانه؟

.

بیهوده دلش قنجی میزد...دیدی چه بیهوده دلش ز عشق دم می زد/

.

دیدی عاقبت چه خوب شکستند دلش//

.

باکره بود چه خوب پرده اش زدند

.

حیف حیف که این پروانه عاشق یک گرگ شده بود

.

کاش خدا  بشوند.....عاقبت درد دل این پروانه

❥.FAR.❤.HAN.❥ + جمعه 1 فروردين 1394 / 6:35 /
- Online Support by www.1abzar.com --->