هم سلولی...
سرد بود.............حرارت دادم به دستاش. غم داشت.............اشک شدم براش. ترس داشت..........تکیه گاهش شدم. خیس بود..............چتر شدم براش. خسته بود...........امید شدم براش. ناز داشت.............خریدم با اشتیاق. تشنه بود..............سیرابش کردم. مرده بود ............جان دادم به وجودش. اخم داشت............صبوری کردم. خواب بود.............بیدار بودم شکست.............انچه در قلبم بود شکست......خودش را چون فقط او در قلبم بود. بازنده که شد..............باز اشک من بود که جاری شد.
نظرات شما عزیزان:
علی جان چجوری بایدوب ولینک کنیم
❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 14 خرداد 1392
/ 11:43 /