هم سلولی...
ازادم از بند ادم ها.... از اسارت به رهایی رسیده ام از سکوت به سخن.... دیگر هیچ ادمی به اسارتم نخواهد کشید و زندگی اکنون در بال هایی از ازادی در دستان من است ادم ها ساز که میزنند هیچ رقصی بدنم را جلب توجهش نمیکند چه ساز ها که ساز نبود چه رقص ها که درد بود در مرحله ای از زندگی قدم میزنم که نگاه ادمیان قفس و چشم هایشان هوس معنی میدهد و رها شده ام از قفسی که هوس پادشاه تمام عیار زمین دلشان بود
نظرات شما عزیزان: