هم سلولی...
مدت هاست دیگر خواب هم مرا نمی برد و از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد تلخ و شیرینش ...را دیگر حس نمیکنم قصد ویرانی دارند این خانه دیگر کلنگی شده باید بکوبم .... تجدید حیات کنم.....این خانه دیگر به فروش نمی رسد ویرانم ویرانم و تو یک گوشه...از این خاک بی انتها چوب حراج زدی .....هر هر می خندی...کر کر ...نیش خندت .. قوزی است بالای قوز/
نظرات شما عزیزان:
دلتنگی ، پیچیده نیست …
یک دل … یک آسمان … یک بغض … و آرزوهای ترک خورده !
❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 28 مرداد 1394
/ 2:9 /