هم سلولی...
زندگی همیشه بر وفق مراد نبود غروب شد...با روز دلم افکارم به خسوف باخت شباهتم به فریاد زیاد بود نمی دانم این احوال غریب....شاید اسمانم پشت این همه تظاهر گم شد همه را که صدا زدم انعکاسی در لایموت مرا صدا زد خجالت کشیدم رو سیاه بودم
نظرات شما عزیزان:
❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 14 تير 1394
/ 1:49 /